بررسی دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکای در حال افول

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار و رئیس مرکز پژوهشی آسیا، دانشگاه تهران، تهران، ایران

2 دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران

3 مدرس و پژوهشگر پسادکتری روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

چکیده

دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از ابزارهای تحقق قدرت نرم کشورها، از مقولاتی است که امروز مورد توجه بسیاری از بازیگران نظام بین‏الملل قرار دارد. در همین ارتباط دیپلماسی فرهنگی به عنوان یک راهبرد، نه تنها امری در خدمت تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور چین که از حیثی مهم‌تر به مثابه عاملی شکل‏ دهنده به تصویر بین‏‌المللی این کشور در دوران جدید است. پژوهش حاضر از منظر یاد شده بر ارائه تصویری از نگاه چینی به آینده جهان و نوع راهبردهای فرهنگی این قدرت جهانی متمرکز است. این نوشتار به عنوان یک تحقیق توسعه‌‏ای مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش اسنادی و با استفاده از ابزار و داده‏‌های کتابخانه‌‏ای در پی پاسخگویی به این سؤال بر می‏‌آید که: آیا با تحلیل مختصات راهبردی دیپلماسی فرهنگی چین، می‌‏توان به این نتیجه دست یافت که پکن راهبرد رویارویی فرهنگی با آمریکای رو به افول را در دستور کار خویش قرار داده است؟ نتایج مقاله حاکی از آن است که نگاه چین به مساله افول آمریکا با قرائت عمومی از این موضوع متفاوت است و چینیان جهان آینده را در فضایی چندقطبی تصویر می‌‏کنند که آمریکا در آن به عنوان یکی از قطب‏‌های تأثیرگذار به ایفای نقش می‏‌پردازد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The research on Chinese Cultural Diplomacy: China's rise or America's decline?

نویسندگان [English]

  • Hamed Vafaei 1
  • Mehdi zolfaghari 2
  • Hamid Ahmadinejad 3
1 Faculty of Foreign Languages and Literature
2 Associate Professor, Department of Political Science and International Relations, Faculty of Literature and Humanities, Lorestan University, Khorramabad
3 Lecturer and postdoctoral researcher of international relations at Kharazmi University
چکیده [English]

cultural diplomacy as a one of the soft power tools is the topic that is considered by many actors in the international system. Considering the US special focus on China as the "first strategic threat" and Beijing's special attention to Washington as the "first priority in its foreign policy", the study on the dimensions of China's cultural diplomacy with the US and the evolution of China's foreign policy in this issue, dimensions It deciphers an important aspect of the Chinese worldview in the context of soft war. at present, the cultural diplomacy as a mean of strategy not only to serve the political and economic and so on series of traditional diplomacy, more importantly , its charged with shaping the history of china's international image in the new period. This study can also provide a picture of China's view of the future of the world and the type of cultural strategies of this world power.

کلیدواژه‌ها [English]

  • China
  • cultural diplomacy
  • America
  • soft power

 

 

 

 

بررسی دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکای در حال افول

 

حامد وفایی[1] | مهدی ذوالفقاری[2] | حمید احمدی‌نژاد[3]

چکیده

دیپلماسی فرهنگی به‌عنوان یکی از ابزارهای تحقق قدرت نرم کشورها، از مقولاتی است که امروز مورد توجه بسیاری از بازیگران نظام بین‏الملل قرار دارد. در همین ارتباط دیپلماسی فرهنگی به‌عنوان یک راهبرد، نه تنها امری در خدمت تأمین منافع سیاسی و اقتصادی کشور چین که از حیثی مهم‌تر به مثابه عاملی شکل‏دهنده به تصویر بین‏المللی این کشور در دوران جدید است. پژوهش حاضر از منظر یاد شده بر ارائه تصویری از نگاه چینی به آینده جهان و نوع راهبردهای فرهنگی این قدرت جهانی متمرکز است. این نوشتار به‌عنوان یک تحقیق توسعه‏ای مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش اسنادی و با استفاده از ابزار و داده‏های کتابخانه‏ای در پی پاسخگویی به این سؤال بر می‏آید که: آیا با تحلیل مختصات راهبردی دیپلماسی فرهنگی چین، می‏توان به این نتیجه دست یافت که پکن راهبرد رویارویی فرهنگی با آمریکای رو به افول را در دستور کار خویش قرار داده است؟ نتایج مقاله حاکی از آن است که نگاه چین به مساله افول آمریکا با قرائت عمومی از این موضوع متفاوت است و چینیان جهان آینده را در فضایی چندقطبی تصویر می‏کنند که آمریکا در آن به عنوان یکی از قطب‏های تأثیرگذار به ایفای نقش می‏پردازد.

 

کلیدواژه‏ها: چین، دیپلماسی فرهنگی، آمریکا، قدرت نرم، نگاه چینی.

 

استناد: وفایی، حامد؛ ذوالفقاری، مهدی؛ احمدی‌نژاد، حمید؛ بررسی دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکای در حال افول؛ مطالعات راهبردی آمریکا، 10(2)، 56–37.   DOR: 20.1001.1.28210247.1402.3.2.2.1


 

 

مقدمه

وقوع شرایط تخلیه پتانسیل قدرت از حوزه آتلانتیک به جانب منطقه پاسیفیک[4] همزمان با رشد بی وقفه چین در عرصه‏های مختلف و عبور این کشور از خطوط قرمز آمریکا تا جایی که از سوی واشنگتن به عنوان «خطرناک‏ترین تهدید استراتژیک» این کشور معرفی می‏شود (JR Biden, 2021: 5)، درک وجوه مختلف رویارویی جاری و آتی دو قدرت برتر اقتصادی جهان که طبعاً تأثیراتی قابل توجه بر نظام بین‏الملل، مناسبات کشورها و ژئوپلیتیک مناطق مورد نفوذ آنها خواهد داشت را ضروری می‏سازد. آن چه که بر دامنه‏ اهمیت این رویارویی می‏افزاید، مسأله دکترین خیزش صلح‏آمیز چین است که به اعتقاد بسیاری از تحلیل‏گران زمینه و مبانی دستیابی به برتری قدرت در تقابل با آمریکا را برای این کشور همواره کرده است. در این میان برای نخستین بار در سال 2012 مفهومی بدیع تحت عنوان ابتکار مناسبات جدید کشورهای بزرگ[5] از سوی مقامات ارشد حزب کمونیست چین مطرح شد که مجدداً در سال 2013 طی جریان دیدار مقامات چینی و آمریکایی مورد تاکید قرار گرفت. این مفهوم که مقصود از کشورهای بزرگ در آن عمدتاً آمریکا و جمهوری خلق چین بود بر مبنای چهار اصل عدم‏برخورد[6]، عدم‏مقابله[7]، احترام متقابل[8] و همکاری برد- برد[9]، در واقع واکنشی از سوی حزب کمونیست چین[10] برای پیشگیری از در افتادن با شرایطی بود که از آن به عنوان «تله توسیدید[11]» یاد می‏شود. به این ترتیب بر مبنای ابتکار یاد شده و چهار اصل مورد اشاره، چین در مناسبات خود با آمریکا در پی تحقق مفهومی برآمد که برگردان آن از زبان چینی «صلح و حل‏وفصل مشترک مسائل فی‏مابین[12]» بود که سال‏ها قبل در اندیشه دنگ شیائو پینگ[13]، پدر اصلاحات و درهای باز چین[14] مطرح شده بود (Jia, 2018). ابتکار مناسبات جدید کشورهای بزرگ با مختصات فوق‏الذکر که چین امروز بر آن تاکید می‏ورزد، در واقع سرآغازی جدید از دیپلماسی فرهنگی این کشور در برابر آمریکا را رقم زد که بررسی ابعاد آن از رهگذر مرور سیاست‏ها و عملکرد دیپلماسی فرهنگی چین در مواجهه با آمریکا و تحلیل سیر تطور آن ممکن‏تر خواهد شد. این پژوهش مبتنی بر این تلاش چین بدین سؤال می‏پردازد که آیا با تحلیل مختصات راهبردی دیپلماسی فرهنگی چین در جهان آینده، می‏توان به این نتیجه دست یافت که پکن راهبرد رویارویی فرهنگی با آمریکای رو به افول را در دستور کار خویش قرار داده است؟. فرضیه تحقیق بدین صورت طرح شده است که چین از طریق پیگیری استراتژی موازنه نرم درصدد مقابله با برتری آمریکا و نیز ارتقای جایگاه فرهنگی خود در نظام بین‌الملل است. برای به آزمون گذاشتن این فرضیه نوشتار حاضر تلاش دارد با رویکرد توصیفی تحلیلی در گام نخست، ضمن بهره‏گیری از منابع دست اول چینی، به بررسی ابعاد دیپلماسی فرهنگی چین در مواجهه با آمریکا پرداخته و پس از مروری بر تاریخچه دیپلماسی فرهنگی چین در مواجهه با آمریکا و تقسیم‌بندی آن به به پنج دوره تاریخی، در گام دوم با بهره‏گیری از روش تحلیلی مبتنی بر داده‏های آماری منابع چینی زبان، مهم‌ترین شاخصه‏های دیپلماسی فرهنگی جدید چین در برابر آمریکا را برشمرده و در گام سوم با بررسی نگاه چینی به نقش آتی آمریکا در نظام بین‏الملل و آغاز فرآیند نزولی نفوذ آمریکا در مناطق مختلف جهان، همزمان با پررنگ شدن نقش چین در معادلات جهانی، چشم‏اندازی از آینده مناسبات چین و آمریکا را ارائه نماید.

هر چند که به واسطه در دسترس بودن منابع غربی، تحلیل و بررسی ابعاد دیپلماسی فرهنگی آمریکا برای مهار چین یا رویارویی با آن پیش از این از سوی پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته اما ابعاد دیپلماسی فرهنگی چین[15] و برنامه‌های پکن در این حوزه برای انجام ضد حمله در میدان نبرد علیه آمریکا عمدتاً در منابع پارسی زبان مغفول بوده یا به‌طور دقیق تشریح نشده است.

پیشینه پژوهش

شریعتی و موسوی (1400) در مقاله «کنفسیوس‏گرایی و دکترین سیاست خارجی چین» بر این باورند که بازگشت به کنفوسیوس و توسعه مدارس کنفوسیوسی از سال 2004 در سراسر جهان بیانگر برنامه‏های هدفمند از سوی جمهوری خلق چین به شمار می‏رود و رهبران چین در دهه 1980 پس از آن که دریافتند ایدئولوژی کمونیسم دیگر جذابیت چندانی برای حضور قدرتمند چین در عرصه بین‏المللی ندارد، کوشیدند با استفاده از عنوان «کنفوسیوس» مسیر جدیدی را برای دستیابی به آرمان‏های ملت چین بازطراحی کنند.

نریمانی و همکاران (1397) در مقاله «تحلیلی بر راهبردها و ابزارهای تحکیم و گسترش قدرت نرم چین» به دنبال پاسخ به این سؤال هستند که ماهیت قدرت نرم چین چیست و این قدرت بر چه مبانی و اصولی مبتنی و متکی است؟ نتایج بررسی نویسندگان نشان می‏دهد که چگونه چین با اتکاء بر فرهنگ کنفوسیوسی در حوزه دیپلماسی فرهنگی و با به‌کارگیری ابزارهای اقتصادی و سیاست خارجی فعال خود، توانسته است قدرت و نفوذ قابل ملاحظه‌ای را در سطح جهانی، به‌ویژه در حوزه‌های هدف قدرت نرم خود کسب نماید.

برازجانی و همکاران (1395) در مقاله «کار ویژه دیپلماسی عمومی در تغییر وجهه بین‏المللی چین» این سؤال را طرح کرده‏اند که دیپلماسی عمومی چگونه به تغییر تصویر منفی چین در نزد افکار عمومی جهان کمک کرد؟ نتایج این مقاله نشان می‏دهد که چین با تمرکز و برندسازی در حوزه‌های فرهنگی، آموزشی و گردشگری، توانسته یک تصویر خوب از خود را جایگزین تصویر منفی‌ای کند که توسط رقبایش به افکارعمومی خارجی ارائه شده است.

رنجکش (1395) در مقاله‏ای با عنوان «دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین در بازه زمانی 2001 تا 2012» با اعتقاد بر آن که آمریکا پس از 11 سپتامبر 2001 در پی ترمیم وجهه‏ خود در کشورهای ناراضی مانند چین برآمد بدین سوال پرداخته که ساختار دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین از چه مؤلفه‌هایی تشکیل می‌شود؟. مقاله این نتیجه را ارائه داده که سه مؤلفه‌‌ صنعت فست‌فود، اشاعه فرهنگ و ارزش‌ها در چارچوب زبان انگلیسی و پدیده هالیوودیسم و اشاعه سبک زندگی آمریکایی اصول دیپلماسی آمریکا برای احیای وجهه خود نزد چین است.

بکارد و منچلی[16] (2019) در مقاله «دیپلماسی فرهنگی چین: ابزارهای استراتژی چین برای حضور بین‏المللی در قرن بیست‏ویکم[17]» ابزارهای دیپلماسی فرهنگی چین از سال 2003 تا 2018 مانند رسانه‏ها، سینما و مؤسسه‏های کنفوسیوس و همچنین پتانسیل آن برای غلبه بر موانع بین دولت‏ها را مورد بررسی قرار داده‏اند. مقاله بر قدرت نرم فرهنگی چین در مؤسسه‏های کنفوسیوس در آمریکا متمرکز شده و بدین نتیجه رسیده که چین به‌طور فزاینده‏ای از دیپلماسی فرهنگی استفاده و آن را به ابزاری کلیدی در استراتژی خود برای به تصویر کشیدن چهره‏ بین‏المللی خود تبدیل کرده است.

کونگ[18] (2019) در رساله دکتری خود به‌عنوان «بررسی قدرت نرم چین: جلوه‌های رویای چینی در شیوه‌های معاصر دیپلماسی فرهنگی[19]» به بررسی مقایسه دیپلماسی فرهنگی چین در ارتباط با ژاپن، روسیه و آمریکا پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می‏دهد که دیپلماسی فرهنگی چین به‌طور گسترده‏ای با رویای چینی شی جین پینگ یعنی تعهد گسترده به رهبری مطمئن‏تر چین در سیاست بین‏الملل مطابقت دارد. با این حال، شیوه‏های دیپلماسی فرهنگی پکن در موارد مختلف بسته به فرهنگ کشور هدف، ارزش‏های سیاسی و روابط فرهنگی آن با چین متفاوت است.

هارتیگ[20] (2016) در مقاله «چین چگونه دیپلماسی عمومی را درک می‌کند: اهمیت تصویر ملی برای منافع ملی[21]» با تاکید بر اهمیت تصویر یک ملت در روابط بین‏الملل، معتقد است چین به‌عنوان یک قدرت در حال رشد، نگران تصویر خود است و به همین دلیل به‌طور فزاینده‏ای در دیپلماسی عمومی به‌عنوان مسیر تعامل با دیگر ملت‏ها سرمایه‌گذاری کرده است. این مقاله نشان می‌دهد که در چین، دیپلماسی عمومی بیشتر به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف استراتژیک و کمتر به عنوان ابزار درک متقابل استفاده می‌شود. به عبارتی چین بیشتر به دنبال رساندن پیام خود و متقاعد کردن جهان در مورد نیات خیرخواهانه خود از طریق دیپلماسی است.

بررسی آثار تألیفی مرتبط با موضوع پژوهش کنونی نشان‌دهنده‏ دو نکته اساسی است: اول؛ مقالاتی که در حوزه‏های مرتبط با این عرصه مکتوب شده عمدتاً رویکردهای کشورهای دیگر در عرصه دیپلماسی فرهنگی و در مواجهه با چین را مورد واکاوی قرار داده‏اند و دوم این‌که در متون فارسی مقالاتی وجود دارد که هر چند به‌طور مستقیم موضوع دیپلماسی فرهنگی را مورد مداقه قرار نداده است؛ اما در حوزه‏هایی چون دیپلماسی عمومی یا مباحثی چون قدرت نرم که به نوعی در ارتباط با این مساله هستند، ابعادی از برنامه‏های چین در این زمینه را بررسی کرده‏اند. با توجه به این دو نکته باید گفت تقریباً در منابع ایرانی، مقاله قابل استناد جامعی در خصوص دیپلماسی فرهنگی چین با استناد به منابع دست اول چینی نگاشته نشده، لذا از مهم‌ترین نقایص نوشتارهای پیشین، عدم‏بهره‏گیری از منابع دست اول چینی زبان است که به‌ویژه در مطالعات مرتبط با کشوری چون چین که بخش قابل‌توجهی از مواضع، منابع و مراجع اعلامی و اعمالی‏اش به زبان چینی است بیش از پیش جلب توجه می‏نماید. بر همین مبنا، بخش قابل‌توجهی از محتوای استنادی در نوشتار حاضر، با بهره‏گیری از منابع چینی زبان انجام شده تا علاوه بر تحلیل و بررسی ابعاد مختلف این موضوع، نگاه چینی به آینده جهان و مناسبات این کشور با آمریکا نیز مرور و مورد توجه قرار گیرد.

روش‏شناسی پژوهش

این تحقیق از نظر هدف توسعه‏ای و از منظر رویکرد توصیفی- تحلیلی است. هدف از تحقیق توصیفی، توصیف یک پدیده و ویژگی‏های آن است. این نوع تحقیق بیشتر از چگونگی و چرایی اتفاق به چیستی موضوع مربوط است (Nassaji, 2015: 130).علاوه بر این، مطالعات توصیفی در مقایسه با سایر رویکردها، مبتنی بر یک تعهد نظری یا فلسفی می‏باشند. روش جمع‏آوری اطلاعات در این پژوهش نیز کتابخانه‏ای می‏باشد که شامل جمع‏آوری، دسته‏بندی، پالایش، فیش‏برداری و در نهایت ثبت و تجزیه‏وتحلیل اطلاعات مورد استفاده است.

مبانی نظری؛ موازنه نرم

با فروپاشی شوروی، دوران جدیدی در عرصه بین‌الملل آغاز و آمریکا مدعی نظام بین‌الملل تک‌قطبی هژمونیک به رهبری خود شد. این برتری با شروع قرن 21 با چالش‌های جدیدی مواجه شد که نقش این کشور را در تحولات جهانی کم‌رنگ‌تر نموده است. به واقع اکنون نظم جدیدی که در آن قدرت‌های در حال ظهور نقش مؤثری ایفا می‌کنند، در حال شکل گرفتن است، چنانچه بسیاری از متفکران از نظام چندقطبی سخن می‌گویند.

در این مسیر، چین به‌عنوان برجسته‏ترین کاندیدای جایگزینی آمریکا در صدد ارتقای جایگاه فرهنگی خویش در ساختار نظام بین‌الملل است. اما این تلاش چین نه مبتنی بر رویکرد تقابلی آشکار بلکه در چارچوب راهبرد موازنه نرم قابل تحلیل است. موازنه نرم در نظریه واقع‏گرایی ریشه دارد که پس از جنگ سرد برای توصیف رویکرد قدرت‏های بزرگ از طریق ابزارهای غیرنظامی جهت ایجاد توازن در برابر آمریکا طرح شد (رنجکش و برناه، 1397: 47). مفهوم نظری موازنه نرم در ابتدا از سوی استفن والت[22] و جوزف جاف[23] برای تمایز بین اشکال سنتی تعادل سخت و نرم طرح شد اما پس از آن با نام رابرت پاپ پیوند خورد. هدف از ایجاد موازنه نرم بر پایه‏ی یک دیپلماسی درهم‏تنیده؛ تضعیف برنامه‏ها و سیاست‏های دولت برتر با استفاده از نهادهای بین‏المللی، ایجاد بلوک‏های اقتصادی و هماهنگی‏‏های متقابل است (Larionova, 2020: 66). در یک تعریف جامع موازنه نرم کنشی است که برتری و سلطه‏ دولت هژمون را به‌طور مستقیم به چالش نمی‏کشد، بلکه از ابزارهای غیرنظامی بهره می‏گیرد تا سیاست‏های نظامی یک‏جانبه‏گرا و تهاجمی قدرت برتر یعنی آمریکا را به تأخیر انداخته یا تضعیف نماید (Pape, 2005: 10). در راستای این تعریف، چین که با توجه به جمعیت انبوه و قدرت اقتصادی در حال رشد خود عمده‌ترین قدرت‌ در حال ظهور نظام بین‌الملل می‌باشد با آگاهی از عواقب و نتایج نامطلوب احتمالی ناشی از موازنه سخت و مقابله مستقیم با برتری آمریکا، به نوعی از استراتژی موازنه نرم برای مقابله با نظام تک‌قطبی و افزایش نفوذ و تاثیرگذاری خود در معادلات جهانی استفاده می‌کند. محور اساسی این موازنه‏گری نرم دیپلماسی فرهنگی چین است. چرا که در دنیای به هم پیوسته‏ کنونی، فرهنگ بیش از آن که همانند تفکر سنتی تابع محض سیاست باشد، فراهم کننده‏ زمینه‏ی عملیاتی برای سیاست تلقی می‏شود. به عبارتی فرهنگ بر پایه‏ دیپلماسی فرهنگی به عنوان راهبردی هوشمند امروزه نقش بی‏بدیلی در حفظ، تقویت و ایجاد قدرت بین‏المللی دارد. از این منظر چین نیز در حال ایجاد موازنه با آمریکا به شیوه‏ای هوشمندانه است. در حال حاضر، پکن یک استراتژی بزرگ با ترکیبی از سطح داخلی خود و موازنه نرم خارجی را دنبال می‏کند. هدف استراتژی داخلی افزایش قدرت نسبی چین از طریق توسعه اقتصادی و نوسازی نظامی با تأکید بر قابلیت‏های نامتقارن است و هدف استراتژی موزانه نرم نیز محدود یا خنثی کردن ابتکارات سیاسی آمریکا از طریق تلاش‏های دیپلماتیک در نهادها و مشارکت‏های چندجانبه است. منطق این استراتژی ترکیبی بر پایه‏ موازنه نرم حفظ یک محیط خارجی پایدار برای افزایش قدرت نسبی چین بدون برانگیختن واکنش شدید آمریکاست (Wang, 2006: 1).

  1. ادوار دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکا

دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکا را از دوران تأسیس نظام جمهوری خلق چین[24] در سال 1949 تا به امروز می‏توان به پنج دوره مجزا تقسیم نمود که در سیر تطور این سیاستگذاری، دوره چهارم که با هجدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین[25] در سال 2012 آغاز شد، نقطه عطف تاریخ دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکا محسوب می‏گردد.

1-1. دوره اول: این دوره در تاریخ دیپلماسی فرهنگی چین در مقابل آمریکا که در آن ایام یکی از دو قدرت مسلط بر نظام بین‏الملل محسوب می‏شده را باید بازه زمانی بین سال‏های 1949 تا 1961 بدانیم. چین در این دوران تحت تاثیر نظریات انقلابی و دیدگاه‏های ایدئولوژیک سردمداران حزب کمونیست به ویژه مائو زه دونگ[26] از جمله آغاز دوباره روابط بین‏الملل[27]، اول خانه را نظافت کن، بعد میهمان دعوت کن[28]! یا اتکا به یک سو[29]، کشورهای بلوک سوسیالیسم را به عنوان نخستین اولویت دیپلماسی فرهنگی خویش تعیین می‏نماید (Zhang Fan, 2011: 3). در این دوران چین ضمن معرفی دستاوردهای انقلاب خویش برای کشورهای مورد نظر، در برابر حملات سیاسی و فرهنگی آمریکا، سیاست تفکیک دولت و ملت آمریکا از یکدیگر را در دستور کار خویش قرار داده و بر این اساس اقدام و امید به مردم آمریکا سرلوحه برنامه‏های حکومت وقت چین قرار می‏گیرد. هر چند که این سیاست با ممانعت واشنگتن در حوزه عمومی عملاً با درهای بسته مواجه می‏شود اما اوج آن را می‏توان در سفرهای مکرر ادگار اسنو[30]، روزنامه‏نگار آمریکایی به چین و اعطای نشان افتخار به وی در سال 1970 و در برج میدان تیان آن من پکن[31] که مکانی به شدت سیاسی است اشاره داشت (Sun, 2021: 2).

1-2. دوره دوم: دومین دوره در جریان دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکا که می‏توان از آن به دوران شکستن یخ‏ها یاد کرد، بازه زمانی حد فاصل سال‏های 1971 تا 1978 را شامل می‏شود که عمدتاً ایامی است که با افزایش تنش‏های اتحاد جماهیر شوروی و چین در اواخر دهه 50 قرن بیستم، سیاست خارجی چین به دورانی جدید وارد می‏شود. در این ایام که با بازگرداندن متخصصین روس از چین و توقف بسیاری از پروژه‏های روسی در چین و همزمان با افزایش تنش‏های مرزی چین و شوروی در اواخر دهه 60 همراه است، چین عملاً از ناحیه اتحاد جماهیر شوروی به نوعی تهدید علیه امنیت ملی خویش پی برده و در پی برقرای نوعی توازن در سیاست خارجی خود در تعامل با قدرت‏های وقت حاکم بر نظام بین‏الملل بر می‏آید. از قضا این ایام با واپسین سال‏های فروافتادن نظامیان آمریکایی در باتلاق جنگ ویتنام[32] تلاقی می‏یابد؛ جمهوری خلق چین در گردشی نرم و تاکتیکی مواضع خود را به آمریکا نزدیک می‏کند و حتی در مواردی سیاست اتحاد با آمریکا و مقابله با شوروی در دستور سیاست خارجی چین قرار می‏گیرد. این رویکرد پکن با استقبال دولت نیکسون[33] مواجه می‏شود و نکته قابل توجه اینکه پیش قراول سیاست خارجی چین در این ایام برای نمایش نزدیکی به آمریکا، دیپلماسی فرهنگی این کشور بود (Zhu, 2011: 2). از مصادیق بارز دیپلماسی فرهنگی چین در این ایام می‏توان به دیپلماسی پینگ پنگ[34]، دیپلماسی پاندا[35] یا دیپلماسی آکروبات بازی[36] اشاره کرد که در تمام این موارد چین با اعزام گروه‏های فرهنگی- ورزشی به آمریکا، ضمن نمایش چهره‏ای نرم و مسالمت‏آمیز به افکار عمومی آمریکا، تمایل خود به گسترش رابطه با دولت‏مردان آمریکایی را نیز ابراز می‏دارد. این رویکرد پکن را می‏توان در چارچوب قول مشهور چینیان تحلیل و ارزیابی نمود که می‏گوید: «اول خط‏شکنی با فرهنگ، آنگاه پیشروی با دیپلماسی»[37] (Tian, 2021: 3). در دوره دوم چهره خشن جمهوری خلق چین یا چین سرخ که در نتیجه پروپاگاندای سنگین رسانه‏های آمریکایی در اذهان عمومی آمریکا شکل گرفته، کمی تلطیف شده و با اعطای یک پاندای زنده به‌عنوان تحفه‏ای نایاب و خاص چین به آمریکا و اعزام گروه‏های مختلف آکروبات باز به این کشور، آغاز فرآیند شکل‏گیری تصویری جدید در ذهن آمریکایی نسبت به چین کلید می‌خورد.

1-3. دوره سوم: سومین دوره در دیپلماسی فرهنگی چین که یک مقطع زمانی حدود 20 ساله از 1979 تا 2001 را در بر می‏گیرد ‏دوران احیا و بازیابی است. در این دوره چین متاثر از رشد سریع اقتصادی که منجر به تثبیت وضعیت آن شده بود از رویکرد ایدئولوژیک ‏محوری به رویکرد ابزارگرایانه و توسعه‏ روابط فرهنگی با جهان روی آورد. سیاست کلی پکن در این زمان با اتخاذ سیاست درهای باز اقتصادی با اتکاء به اندیشه‏های دنگ شیائو پینگ، توسعه اقتصاد بود و فرهنگ هم به نحوی گسترده در خدمت اقتصاد قرار گرفت. بنابراین طی این دوره مبتنی بر رویکرد نرم، ارزش‏های سنتی چین جایگزین ارزش‏های کمونیستی در فعالیت‏های فرهنگی خارجی پکن گردید (خانی و پرویز، 1399: 13-11؛ کاوه پیشقدم و همکاران، 1399: 38). در این دوره با آغاز رسمی مناسبات سیاسی چین و آمریکا، پکن به تنظیم دقیق مناسبات خود با آمریکا در فاز نخست به‌عنوان یکی از دو قدرت حاکم بر جهان و در فاز بعدی که پس از فروپاشی شوروی است، به بازتعریف چارچوب‏های تعامل خویش با واشنگتن اما این بار با مختصات هژمون حاکم بر نظام بین‏الملل مشغول می‏شود. طی این دوران محور تحرکات و برنامه‏هایی که حزب کمونیست چین برای تعامل با آمریکا در دستور کار خویش قرار می‏دهد عمدتاً دولتی و از سوی نهادهای شناسنامه‏دار این کشور صورت می‏گیرد و دیپلماسی فرهنگی یا مردمی چین نقش یاریگر این نهادها یا مکمل برنامه‏های سیاسی پکن را ایفا می‏نماید. این در حالی است که به رغم آغاز مناسبات فرهنگی و شکل‏گیری چارچوب‏های دیپلماسی فرهنگی بین واشنگتن و پکن، با آغاز فرآیند رشد سریع اقتصادی در چین از اوایل دهه هشتاد قرن بیستم میلادی تا اواخر این دهه و به‌ویژه از سال 1984، کاهش مناسبات فرهنگی چین و آمریکا در تاریخچه مناسبات دو کشور خودنمایی می‏نماید و در این ایام غیر از برخی برنامه‏های مرسوم یا کلیشه‏ای فعالیت خاصی در حوزه دیپلماسی فرهنگی دو کشور صورت نمی‏پذیرد. با رخداد واقعه 15 آوریل 1989 در میدان تیان آن من پکن[38] و آنچه از سوی منابع غربی به‌عنوان سرکوب گسترده مخالفین و منتقدین حکومت مرکزی چین یاد می‏شود، چالش‏های سیاسی چین و آمریکا شدت گرفته و طبعاً دیپلماسی فرهنگی دو کشور نیز دچار تاثیراتی منفی می‏گردد. به رغم تأثیرات گسترده‏ی فضای سیاسی منفی پس از واقعه میدان تیان آن من و لفاظی‏های بین دو کشور، سیاست‏گذاران چینی که با تغییر جهت مجدد از سوی آمریکا، رایزنی با کشورهای غربی و برخی از دارندگان فناوری‏های نظامی پیشرفته مانند رژیم صهیونیستی را فعال کردند که این امر با استقبال نیز مواجه شد (وفایی، 1399: 10). به این ترتیب، این دوره را به واسطه چرخش سیاست خارجی آمریکا و چین به سمت یکدیگر و عملیاتی ساختن اصل ارتباطات مردمی و فرهنگی باید دوران بازیابی دیپلماسی فرهنگی بین دو کشور توصیف نمود.

1-4. دوره چهارم: این دوره که می‏توان از آن با عنوان دوران پیشبرد دیپلماسی فرهنگی چین یاد کرد، ما بین سال‏های 2001 تا 2012 است که شامل ایام شکوفایی اقتصاد چین و به تعبیر کارشناسان مسائل این کشور، دوران بیدار شدن اژدهای خفته چین[39] می‏شود. چین در این دوران با محوریت قرار دادن مساله توسعه در داخل، گشایش در خارج را در دستور کار خویش قرار داده و افزایش نفوذ جهانی خود را از راهکارهای مختلف پیگیری می‏نماید (وفایی، 1400: 555). در سال 2010 چین با پشت سر نهادن ژاپن، رسماً به‌عنوان اقتصاد دوم جهان شناخته شده و در فرآیندی مدیریت شده همزمان با توسعه اقتصادی فزاینده در این کشور، ارتقای قدرت نرم نیز در دستور حاکمان چین قرار می‏گیرد (The Guardian, 2010: 1). بر همین اساس و از شانزدهمین نشست کنگره سراسری حزب کمونیست چین[40]، برنامه‏ریزی دقیق برای دیپلماسی فرهنگی در عرصه بین‏المللی به‌طور جدی مورد توجه سیاست‏گذاران چینی قرار گرفته و مفاهیمی چون تاکید بر لزوم تعیین چشم‏اندازهای فرهنگی کشور، ترویج ارزش‏های چینی در جهان و افزایش قدرت نفوذ فرهنگ چین در محیط‏های بین‏المللی به گفتمان مسئولان این کشور وارد می‏شود (Gong, 2002: 12). در همین اثنا و همزمان با طرح نظریاتی چون هژمونی آمریکا و آینده خیزش چین[41]، ماجرای تله توسیدید و موارد مشابه، چین در سال 2012 و با اتکاء به نظریات دنگ شیائو پینگ، معمار اصلاحات در چین مدرن، پیشنهاد پایه‏ریزی مناسبات جدید[42] این کشور با آمریکا به مثابه دو کشور بزرگ[43] را به واشنگتن ارائه می‏نماید(Li, 2019).

از این پس با توجه به تثبیت جایگاه آمریکا در نظام بین‏الملل به عنوان قدرت برتر و برنامه‏ریزی پکن برای تنظیم مناسبات این کشور با آمریکا در فراق قدرت رقیب یعنی شوروی، چین دو هدف سیاسی و فرهنگی عمده را در دیپلماسی فرهنگی خود دنبال می‏کرد. هدف اول تقویت مکانیزم‏های ارتباطی با رویکرد اعتمادسازی و کاستن از بدبینی‏های سابق جهت زمینه‏سازی برای تحقق مناسباتی با ابعاد کشورهای بزرگ و هدف دوم ساخت تصویری ملی از چین مدرن برای مقابله با چین‏هراسی[44] و اثبات مسئولیت‏پذیری[45] چین در محیط بین‏المللی بود (وفایی، 1400: 558).

1-5. دوره پنجم: از دوره پنجم به این سو چین ضمن بهره‏گیری از تجربیات زیسته خود، به تعریف هویتی مستقل در حوزه دیپلماسی فرهنگی خویش پرداخته و در آن با نگاهی گسترده‏تر از قبل، فرهنگ را به مثابه ابزاری برای گسترش قدرت نرم چین در جهان مدنظر قرار داده است (Wang, 2015: 4). این دوره با عنوان دوره‏ی متاخر، شامل بازه زمانی از هجدهمین اجلاس سراسری حزب کمونیست چین تا به امروز می‏شود. این دوره همزمان است با روی کار آمدن نسل جدید رهبران در جمهوری خلق چین و در راس آنها شخص شی جین پینگ که فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی در نظر آن‌ها جایگاهی ویژه و بی‏بدیل می‏یابد. جایگاه فرهنگ در مناسبات خارجی چین در نظر نسل جدید رهبران این کشور آنگاه آشکارتر می‏گردد که بدانیم از چهار بُعد[46] مورد نظر رهبر کنونی چین در حوزه سیاست خارجی، دو بُعد شامل چین و جهان و ویژگی‏های عصر حاضر و شاخص‏های چینی به‌طور مستقیم با دیپلماسی فرهنگی چین مرتبط می‏شود (Luan, 2018: 1). از سوی دیگر با مرور متون منتشر شده از هجدهمین کنگره سراسری حزب کمونیست چین می‏توان اشاره مستقیم به اصل استحصال منافع مشروع چین در فضای فرامرزی با بهره‏گیری از دیپلماسی عمومی و روابط انسانی[47] را رصد نمود. بر مبنای این متون رسمی کشور چین (Zhongguo gongdang, 2012: 1)، پکن ضمن پیگیری روندهای سابق در مواجهه با آمریکا، اهداف، ویژگی‏ها و روش‏های جدیدی را با توجه به اولویت این کشور در سیاست خارجی چین برای شکل‏دهی به دیپلماسی فرهنگی جدید با آمریکا مدنظر قرار می‏دهد (Song, 2021).

  1. شاخص‏های دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکا

با ورود به دوره‏ی پنجم دیپلماسی فرهنگی چین خصوصیات جدیدی در مواجهه آمریکا به خود می‏گیرد از آن آن جمله می‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. ورود رسمی مبحث مدل جدید روابط بین کشورهای بزرگ به گفتمان چین در حوزه دیپلماسی فرهنگی با آمریکا: در این حوزه چین با اتکا به مدل جدیدی که برای مناسبات خود با آمریکا تعریف کرده، چهار اصل عدم برخورد، عدم مقابله، احترام متقابل و همکاری برد- برد را بر مبنای فرهنگ چینی در خصوص صلح و تسامح و معادله دو سر برد تعریف نموده و حضور واشنگتن در این فضا برای تعامل را مطالبه می‏نماید؛
  2. نوآوری و بهبود در کارکرد مکانیزم‏های فرهنگی برای کار با آمریکا: چین در این زمینه به نهادسازی و ایجاد بنیان‏های کار فرهنگی برای ارائه تصویری جدید از این کشور به جهانیان اقدام نموده است. شاخص‏ترین مثال در این زمینه تأسیس بنیاد ملی هنر چین در سال 2013 بود که از جمله اهداف اساسی آن عرضه شایسته فرهنگ چینی به جهان و آمریکا اعلام شده است. در همین چارچوب چین با اختصاص بودجه‏های هنگفت، پروژه‏های بسیاری را جهت کار روی افکار عمومی جهان و به ویژه آمریکا تعریف کرده است (Liu, 2021: 5)؛
  3. حرکت از ظواهر فرهنگی به سمت ارزش‏های بنیادین فکری: از مهم‌ترین ویژگی‏های دوران جدید دیپلماسی فرهنگی چین چه در مواجهه با آمریکا و چه در خصوص نظام بین‏الملل، حرکت از مباحث ظاهری و ظواهر فرهنگی- هنری به سوی ارزش‏های بنیادین فکری است. اگر روزی چین با اعزام گروه‏های آکروبات باز یا پاندا به آمریکا در راستای باز کردن جای خویش در افکار عمومی این کشور گام بر می‏داشت، اکنون برگزاری فروم فرهنگ چین و آمریکا[48] (سال 2014)، تعریف برنامه چین شناسان جوان[49] از سوی آکادمی علوم اجتماعی چین و تلاش جهت برقراری ارتباط و جهت‏دهی به سمت‏وسوی ذهنی چین شناسان آمریکایی و اتاق‏های فکر این کشور در دستور کار پکن قرار گرفته است. شایان ذکر است وزارت فرهنگ چین با تصویب پروژه فراپاسیفیک- طرح همکاری‏های فرهنگی چین و آمریکا[50] گامی بنیادین در این چارچوب برداشت. در نتیجه این پروژه حوزه‏های جدیدی از همکاری‏های فرهنگی بین دو کشور گشوده شد که از مصادیق بارز آن برگزاری گفتگوهای مشترک بین وزارت فرهنگ چین و کتابخانه هانتیگتون آمریکا به نمایندگی از دو کشور در اکتبر 2013 بود (Ding, 2013: 2-3)؛
  4. تلاش برای بکارگیری شمشیر دو لبه سنت و مدرنیته در دیپلماسی فرهنگی: امری که در ادامه فرآیند حرکت چین از ظواهر شرقی به سوی ارزش‏های بنیادین فکری در این کشور به جریان افتاده، تلاشی بی‏وقفه برای بهره‏گیری از شمشیری دو تیغه است که یک تیغه آن را سنت‏های شرقی چین و تیغه دیگرش را مدرنیته چینی تشکیل می‏دهد. بهره‏گیری از این روش با هدف جذب جامعه جوان آمریکا بوده که سازماندهی راهبردی موسسات کنفسیوس[51] چین در آمریکا که تعداد آن‌ها تا سال 2018 به 105 مرکز در 50 ایالت آمریکا می‏رسیده از شاخص‏ترین نمونه‏های چنین رویکردی به حساب می‏آید (CCTV, 2012: 1).

چین در حال تأسیس مؤسسه‌های کنفوسیوس (بارزترین تجلی برنامه قدرت نرم فرهنگی چین) در پردیس‌های دانشگاهی در سرتاسر جهان با هدف مطالعه‏ی بیشتر زبان و فرهنگ چینی است. از زمان ایجاد اولین مؤسسه کنفوسیوس در سئول در سال 2004، تعداد کل مؤسسات در سراسر جهان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته به‌طوری ‌که تا سال 2019، تعداد 530 مؤسسه کنفوسیوس در کشورها و مناطق سراسر جهان تأسیس شده است. مؤسسات کنفوسیوس بر آموزش زبان و فرهنگ چینی، ارائه برنامه‌های تبادل فرهنگی و آموزشی و تقویت روابط با سایر ملل و همچنین ترویج چندفرهنگی و ایجاد جهانی هماهنگ‌تر متمرکز هستند (Becard & Menechelli, 2019). به باور برخی محققان مؤسسه کنفوسیوس از طریق معرفی تاریخ، فرهنگ و تمدن کمتر شناخته‌شده چین در درون جوامع دیگر به‌مثابه ابزار سیاست خارجی در تلطیف فضای تهدید برساخته شده و اصلاح برداشت‌ها از نیات و عملکرد چین کمک می‌کند (ارغوانی پیرسلامی و کریمیان، 1400: 118). از دیگر ابتکارات چین در جهت ترویج فرهنگی خود، صادرات محصولات فرهنگی چینی و اخیراً تلاش برای تبدیل‌شدن رسانه‌های چینی به بازیگران جهانی است که هدف آن تقویت قدرت نرم این کشور و نمایش تصویری مطلوب از آن است (عبداللهیان، 1401: 3).

  1. تعمیق همکاری با هدف تولید محصولات نوآورانه فرهنگی با آمریکا: همکاری چین با آمریکا در این زمینه نه تنها شامل حوزه‏های داخلی چین، که با جدیت در ابعاد بین‏المللی نیز پیگیری می‏شود و بهره‏گیری چینیان از ظرفیت‏های گسترده سینمای مدرن آمریکایی برای رساندن پیام خویش به گوش جهانیان از شاخص‏ترین نمونه‏های این رویکرد چین در حوزه دیپلماسی فرهنگی می‏باشد، که جدیدترین نمونه آن کسب عناوینی چون پرفروش‏ترین فیلم غیرانگلیسی جهان در سال 2021 و دومین فیلم پرفروش دنیا در سال 2021 از سوی فیلم سینمایی دریاچه چانگ جین[52] است (Straitstimes, 2021: 1).
  2. نگاه چینی به نقش آتی آمریکا

با بررسی سیر تطور و تبیین نگاه چین به مقوله دیپلماسی فرهنگی با آمریکا، می‏توان به این نتیجه رسید که چین در چارچوب سیاست مدل جدید مناسبات دو کشور بزرگ رویکرد «تعامل محتاطانه» با آمریکا را در پیش گرفته و ضمن پذیرش جایگاه این کشور در حوزه فرهنگ، در پی بهره‏برداری از آن نیز برآمده است. همچنین از رهگذر تحلیل دوره‏های تاریخی یاد شده می‏توان دریافت در مواردی که واشنگتن به دلایل مختلف سیاسی، امنیتی یا حتی فرهنگی راهبرد تقابل با چین را در پیش گرفته، پکن نیز به‌طور متقابل رویکرد تعامل محتاطانه را به «تقابل متقابل و محدود» تغییر داده است. بر این مبنا می‏توان فضای کلی حاکم بر دیپلماسی فرهنگی چین با آمریکا را فضایی پینگ‏پنگی و به بیان دیگر رفت و برگشتی توصیف کرد که در بسیاری از موارد تابعی از مواضع واشنگتن نسبت به پکن بوده و چنانچه آمریکا به سمت فروکاستن از عامل تقابل با چین در این حوزه حرکت کند، این موضوع مورد استقبال چین قرار خواهد گرفت.

اما صرف اطلاع از ابعاد دیپلماسی فرهنگی چین در مواجهه با آمریکا، رویکرد چینیان به آینده مناسبات این کشور با آمریکا و نگاه پکن به نظم آینده نظام بین‏الملل را برای مخاطب این سطور روشن نمی‏سازد. به همین دلیل در ادامه تحلیل فضای دیپلماسی فرهنگی چین در جهان امروز و فردا، بررسی نگاه چینی به آینده جهان نیز ضروری می‏نماید. نکته قابل توجه اینکه مفهوم ابتکار مناسبات جدید کشورهای بزرگ در تعامل با آمریکا به گونه‏ای عمیق در ارتباط با جهان‏بینی چینی از آینده جهان و نظام بین‏المللی بوده و در واقع دیپلماسی فرهنگی چین بخشی از نگاه چینیان به آینده قدرت نرم[53] این کشور در نظام بین‏الملل است. با مطالعه منابع چینی می‏توان چنین نتیجه گرفت که چینیان اصل افول قدرت آمریکا[54] به عنوان هژمون جهان را با مختصات مورد نظر خویش پذیرفته و برخی از صاحبنظران این کشور بر مبنای اصولی چون چرخه عمر محصول[55] (Wu, 2017: 5) و برخی نیز با اتکا بر مبانی اندیشه‏های مندرج در سوسیالیسم چینی[56] از دگردیسی[57] و افول قدرت مسلط نظام سرمایه‏داری یا پایان سلطه یکجانبه آمریکا (Chen, 2011: 2) در جهان سخن می‏رانند.

با پذیرش پیش فرض آغاز دوران افول قدرت آمریکا در جهان امروز و فردا، چینیان مفهوم ضرب‏المثلی کهن را وام می‏گیرند که می‏گوید «باید تا پیش از بارش باران خانه را تکمیل نمود[58]» و بر این مبنا به آماده‏سازی خویش برای مواجهه با معادلات آتی در نظام بین‏الملل در حوزه‏های مختلف از جمله دیپلماسی فرهنگی می‏پردازند. در این راستا تعبیر برخی از تحلیل‏گران چینی از افول آمریکا صرفاً به مقوله نفوذ‏ی این کشور در نظام بین‏الملل محدود می‏گردد و به بیان دیگر آنچه در حال افول است، نفوذ آمریکا در نظام بین‏الملل خواهد بود که از قضا عامل اصلی آن نیز سیاست‏های یکجانبه واشنگتن است (Han, 2021: 1). برخی دیگر از استراتژیست‏های چین بر این باورند که آنچه در حال افول است در واقع مزیت این کشور نسبت به دیگر کشورهاست که در پی دو عامل خیزش رقبای آمریکا و محدود شدن تأثیرگذاری این کشور بر نظم جهانی حادث گشته است (Wei, 2018: 2). در نگاه این دسته از تحلیل‏گران چینی که اغلب از شخصیت‏های نزدیک به نهادهای تصمیم‏ساز چین به حساب می‏آیند، جهان آینده نه جهانی تک‏قطبی که جهانی چندقطبی خواهد بود و در آن آمریکا در کنار دیگر کشورها قابلیت ایفای نقش خواهد داشت.

بر این اساس لزوم بازتعریف شرایط و به‏روزرسانی راهبردهای چین در مواجهه با آمریکای امروز و آینده ضروری‏تر از هر زمانی می‏نماید. نباید از یاد برد که در دوره‏های سابق که آمریکای قدرتمند، تهدیدی مسلم برای چین محسوب می‏شد این کشور نسبت به اتخاذ رویکردی متفاوت از فضای مناسبات جدید کشورهای بزرگ برای مواجهه با آمریکا می‏پرداخت. اکنون به باور چینیان، حوزه‏های بسیاری برای همکاری و تعامل با آمریکایی که سیر نزولی قدرت آن آغاز شده وجود دارد که از قضا به سود طرفین خواهد بود و نمونه‏هایی از آن در سطور بالا مورد اشاره قرار گرفت. به بیانی دیگر چین حاضر است با اعطای بخشی از مزایای خویش به آمریکای گرفتار در معضلات افول، از مزایای فرهنگی این کشور در دنیای امروز بهره‏برداری کند.

بنابراین باید توجه داشت در منظومه‏ی نگاه چندقطبی[59] چین به آینده جهان، آمریکا نیز به عنوان یکی از قطب‏های ایفاگر نقش حضوری موثر و فعال دارد و از این منظر، سقوط آمریکا امری نیست که مورد تمایل چین سرخ باشد (Ma, 2012: 1)؛ در این راستا می‏توان چنین نتیجه گرفت که چین در فرود آمریکا از جایگاه هژمون به جایگاه یک قطب تأثیرگذار در نظام بین‏الملل در میان دیگر قطب‏های نوظهور، واشنگتن را یاری و همراهی خواهد نمود؛ در این رابطه پرواضح است که غیر از راهبرد چینیان در خصوص آینده جهان، ظرفیت‏های ناکافی این کشور برای تبدیل به هژمون جهانی در حوزه‏های اقتصادی، نظامی و فرهنگی نیز مزید بر علت هستند (Yao, 2021: 1).

در چارچوب یاد شده اما لزوم تقویت صدای چین و تبیین مبانی سیاست خارجی چینی برای جهانیان در دستور کار پکن قرار دارد و تمرکز بر ارائه روایت چینی از جهان در همین چارچوب قابل تحلیل و ارزیابی است. انتشار کتاب پرتیراژ «شی جین پینگ روایت می‏کند[60]» در چین و سرمایه‏گذاری برای ترجمه آن به اغلب زبان‏های خارجی نیز اقدامی در همین رابطه بوده که به نظر می‏رسد در مواجهه با پروپاگاندای رسانه‏های غربی تا به امروز چندان راه به جایی نبرده است.

نتیجه‏گیری

دیپلماسی فرهنگی چین فراز و فرودهای بسیاری داشته است که می‏توان آن­ها را به پنج دوره تقسیم کرد. در این ادوار تاریخی، دوره‏های اول و دوم متأثر از عامل خارجی یعنی اردوگاه شرق (شوروی) و دوره‏های سوم و چهارم متأثر از نگاه به اردوگاه غرب (آمریکا) بوده است. اما با ورود به دوره‏ی پنجم دیپلماسی فرهنگی چین به بازسازی خود پرداخت که در این فرآیند ضمن اتکاء به تجارب گذشته‏ تاریخی، فرهنگ کنفوسیوسی را ابزاری مهم برای گسترش قدرت نرم خود در ارتباط با جهان در نظر گرفت. از رهگذر این پنج دوره‏ی دیپلماسی فرهنگی، چین اکنون به مرحله هویت‏سازی با اتکا بر ظرفیت‏های فرهنگی داخلی و بهره‏گیری از ظرفیت‏های خارجی به‌ویژه توانمندی‏های رقیب اصلی این کشور یعنی آمریکا در حوزه‏های فرهنگی رسیده است. به عبارتی چین به روشنی دریافته که چیره شدن بر هژمونی فرهنگی آمریکا و قابلیتی که آمریکا در امر روایت‏سازی دارد، داستانی است که سر دراز دارد و تحقق آن تا میان‏مدت مقدور نخواهد بود. به ویژه که نگاه چین به مساله افول آمریکا با آنچه در افکار عمومی و اغلب رسانه‏ها مطرح می‏گردد متفاوت است و چینیان جهان آینده را فضایی چندقطبی تصور می‏کنند که آمریکا یکی از قطب‏های تاثیرگذار در آن است. لذا چینیان در مواجهه با هژمونی آمریکا چه در عرصه‏های سیاسی، امنیتی و اقتصادی و چه در حوزه‏های فرهنگی با واقع‏گرایی به ضعف‏های خویش در برابر آمریکا معترف بوده و از این روست که همچنان خود را به عنوان یک کشور در حال توسعه اما در عین حال بزرگ توصیف می‏نمایند. به باور چینیان سقوط آمریکا فی‏نفسه تأمین­کننده منافع جمهوری خلق چین نیست و پکن باید ضمن همراهی واشنگتن در فرودی آرام برای تحقق دوران گذار این کشور از هژمون غالب به یکی از قطب‏های مؤثر جهان آینده ایفای نقش کرده و در عین حال با تعاملی پینگ پنگی به بهره‏گیری از ظرفیت‏های این کشور در حوزه‏های فرهنگی بپردازد. با علم به موارد مذکور و در فضای ذهنی برآمده از منابع چینی، می‏توان به درک بهتری نسبت اقداماتی مانند تقویت سیاست درهای باز، برندسازی تمدن چینی، برجسته‏سازی آداب و رسوم و میراث‏های ناملموس چینی، تکثرسازی محتواهای فرهنگی و... که پکن طی چند سال اخیر در پیش گرفته واقف شد، اقداماتی که فصل مشترک همه‏ی آن‌ها ایجاد موازنه‏ی نرم با ایالات‌متحده آمریکا و افزایش ضریب نفوذ فرهنگی چین در جهان است.

 

 

منابع

ارغوانی پیرسلامی، فریبرز و کریمیان، سجاد. (1400). پاسخ ژئوکالچر به تصور تهدید؛ واکاوی نقش مؤسسه کنفوسیوس در سیاست خارجی چین. فصلنامه سیاست جهانی، 10(3)، 154-115.

برازجانی، مریم و همکاران. (1395). کارویژه دیپلماسی عمومی در تغییر وجهه بین‏المللی چین. پژوهش‏نامه ایرانی سیاست بین‏الملل، 4(2)، 26-1.

رنجکش، محمد جواد و برناه، فرزانه. (1397). جایگاه سازمان­های بین‏المللی در سازوکار موازنه نرم عصرپساجنگ سرد. پژوهشهای روابط بینالملل، 8(4)، 64-39.

رنجکش، محمدجواد. (1395). دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین. پژوهش‏نامه ایرانی سیاست بین‏الملل، 4(2)، 54-27.

شریعتی، شهروز و موسوی، سیده سارا. (1400). کنفسیوس‏گرایی و دکترین سیاست خارجی چین. فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین‏المللی، 13(49): 20-1.

عبداللهیان، مه‏سیما. (1401). سیاست خارجی چین در حوزۀ فرهنگ. در: پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف، قابل دسترس:

https://spri.sharif.ir/sources/china-s-foreign-policy-in-the-field-of-culture11.

کاوه پیشقدم، محمدکاظم و همکاران. (1399). دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی کشورها. فصلنامه دانش‏نامه علوم سیاسی، 1(1)، 48-19.

نریمانی، گلناز و همکاران. (1397). تحلیلی بر راهبردها و ابزارهای تحکیم و گسترش قدرت نرم چین. فصلنامه مطالعات روابط بین‏الملل، 11(43)، 202-165.

وفایی، حامد. (1399). چین چگونه از سد تحریم‏های آمریکا گذشت؟. گاهنامه مطالعات جهان، 1(1)، 11-1.

وفایی، حامد. (1400). بررسی سیر تطور رفتار پکن در چهار دوره دیپلماسی سازمان‌های بین‌المللی چین و نتایج آن. فصلنامه سازمان‏های بین‏المللی، 4(4)، 565-545.

Becard, Danielly and Menechelli, Paulo. (2019). Chinese Cultural Diplomacy: instruments in China’s Strategy for International Insertion in the 21st Century, Revista Brasileira de Política Internacional, 62(1): 1-20.

CCTV. (2012). 美国已成全球设立孔子学院及孔子课堂最多国家,

http://news.cntv.cn/20120418/114870.shtml.

Hartig, F. (2016). How China Understands Public Diplomacy: The Importance of National Image for National Interests, International Studies Review, 18(4): 655–680.

JR Biden Jr. (2021). Interim National Security Strategic Guidance,

https://www.whitehouse.gov/wp-content/uploads/2021/03/NSC-1v2.pdf.

Kong, L. (2019). Exploring China’s Soft Power: Manifestations of the Chinese Dream in Contemporary Practices of Cultural Diplomacy, PhD Thesis, United Kingdom: University of York.

Larionova, M. (2020). Conceptualizing Soft Balancing Beyond Cold War, Central European Journal of International and Security Studies, 14(3): 65–91.

Nassaji, H. (2015). Qualitative and descriptive research: Data type versus data analysis, Language Teaching Research, 19(2): 129-132.

Pape, R.A. (2005). Soft Balancing against the United States, International Security, 30(1): 7-45.

Straits T. (2021). Chinese blockbuster The Battle At Lake Changjin is now top earner of 2021 globally, https://www.straitstimes.com/life/entertainment/chinese-blockbuster-the-battle-at-lake-changjin-is-now-top-earner-of-2021.

The Guardian. (2010). China overtakes Japan as world's second-largest economy, https://www.theguardian.com/business/2010/aug/16/china-overtakes-japan-second-largest-economy.

Wang, Y.K. (2006). China’s Grand Strategy and U.S. Primacy: Is China Balancing American Power?, Washington: The Brookings Institution.

中国共产党历次全国代表大会数据库 Zhongguo gongchandang lici quanguo daibiaohui shujuku. (2012). http://cpc.people.com.cn/GB/64162/64168/351850/index.html.

伟Ding wei. (2013). 跨越太平洋的文化交流与合作, 《 光明日报 》( 2013年11月18日   08 版, https://epaper.gmw.cn/gmrb/html/2013-11/18/nw.D110000gmrb_20131118_2-08.htm.

共产党员网 Gong chan dangyuanwang. (2002).中国共产党第十六次全国代表大会, https://fuwu.12371.cn/2012/06/05/ARTI1338865899115725.shtml.

刘素华 Liu suhua. (2021). 关于中美国家艺术基金的比较研究, 第十四届全国高校文化管理类学科建设联席会议.

吴德滨 Wu de bin. (2017). 共产主义是历史必然性理想崇高性与现实操作性的有机统一, 可用于:中国文化出版社.

姚洋 Yao yang. (2021). 北大教授发声:请祸国殃民者,不要再误判美国衰退, 未名读书, https://www.shangyexinzhi.com/article/4193031.html.

孙洪刚 Sun honggang. (2021). 埃德加斯诺视角下中国共产党的早期形象与启示, 学理论. 2021, (08).

宋才发 Song cai fa. (2021). 党的文化外交对完善全球治理的贡献,中央民族大学法学院.

张颖Zhang ying,潘敬国Fan jingguo. (2011). 新中国对西方政策探源——以对美英政策为例, 国际论坛, 2011,13(06).

朱秀玲 Zhu xiuling. (2011). 尼克松政府的越南战争政策和策略, 西北师范大学硕士论文.

李凯 Li kai. (2019). 改革开放以来中国文化外交研究, 中央民族大学.

栾建章 Luan jianzhang. 92018). 深入理解习近平外交思想的五个维度, http://theory.people.com.cn/n1/2018/0815/c40531-30230108.html.

王亚宁Wang Ya ning. (2015). 中国文化外交可持续发展的基础, 理论界11.

田润民 Tian runmin. (2021). 中国政府开展的一次“杂技外交, 党史博览. 2021, (11).

贾鹏敏 Jia peng ming. (2018). 新时期中国文化外交策略研究, 重庆理工大学.

陈宝森 Chen bao lin. (2011). 美国经济的走向及其对中国的影响, 世界经济与政治, 年第12期, (来源《求是》杂志).

韩梁 Han liang. (2021). 美国影响力衰落的病根在自身, https://world.gmw.cn/2021-08/20/content_35097428.htm.

马原 Ma yuan. (2021). 中国崛起不意味着美国必然衰落, 中国日报, https://www.chinadaily.com.cn/dfpd/jingji/2012-10/24/content_15842953.htm.

魏少璞Wei shaopu. (2018). 美国随“国退”加剧战略竞争,中国需再判断中美关系未雨绸缪, https://world.huanqiu.com/article/9CaKrnK6WHe

 

[1]. نویسنده مسئول: استادیار و رئیس مرکز پژوهشی آسیا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

[2]. دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران.

[3]. مدرس و پژوهشگر پسادکتری روابط بین‌الملل دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.

 

 

 

 

 

 

 

[4]. Power shift from Atlantic to Pacific

[5]. 新型大国关系的倡议

[6]. 不冲突

[7]. 不对抗

[8]. 相互尊重

[9]. 合作共赢

[10]. Communist Party of China (CPC)

[11]. Thucydides Trap

[12]. 和平共处

[13]. DENG XIAOPING

[14]. 改革开放

[15]. China's Cultural Diplomacy

[16]. Becard and Menechelli  

[17]. Chinese Cultural Diplomacy: instruments in China’s strategy for international insertion in the 21st Century

[18]. Kong

[19]. Exploring China’s Soft Power: Manifestations of the Chinese Dream in Contemporary Practices of Cultural Diplomacy

[20]. Hartig

[21]. How China Understands Public Diplomacy: The Importance of National Image for National Interests

[22]. Stephen M. Walt

[23]. Josef Joffe

[24]. People's Republic of China (PRC)

[25]. 18th National Congress of the Chinese Communist Party

[26]. Mao Zedong

[27]. 另起炉灶

[28]. 打扫干净屋子再请客

[29]. 一边倒

[30]. Edgar Snow

[31]. Tiananmen Square

[32]. Vietnam War (1955-1975)

[33]. Richard Milhous Nixon

[34]. Ping-pong diplomacy

[35]. Panda diplomacy

[36]. 杂技外交

[37]. 文化先行,外交殿后

[38]. 1989 Tiananmen Square protests

[39]. The Rise of the Dragon

[40]. 16th National Congress of the Chinese Communist Party

[41]. China's rise and US hegemony

[42]. 新型关系

[43]. 大国

[44]. Chinaphobia

[45]. China's Responsibility

[46]. 习近平外交思想的五个维度

[47]. “扎实推进公共外交和人文交流,维护我国海外合法权益”

[48]. 中美文化论坛

[49]. 青年汉学家研修计划

[50]. 跨越太平洋——中美文化交流合作项目

[51]. Confucius Institute

[52]. The Battle at Lake Changjin

[53]. China's Soft Power

[54]. The Decline of the American World

[55]. Product lifecycle

[56]. Socialism with Chinese characteristics

[57]. The Metamorphosis

[58]. 未雨绸缪

[59]. Multipolar world

[60]. 习近平讲故事

Smiley face

منابع
ارغوانی پیرسلامی، فریبرز و کریمیان، سجاد. (1400). پاسخ ژئوکالچر به تصور تهدید؛ واکاوی نقش مؤسسه کنفوسیوس در سیاست خارجی چین. فصلنامه سیاست جهانی، 10(3)، 154-115.
برازجانی، مریم و همکاران. (1395). کارویژه دیپلماسی عمومی در تغییر وجهه بین‏المللی چین. پژوهش‏نامه ایرانی سیاست بین‏الملل، 4(2)، 26-1.
رنجکش، محمد جواد و برناه، فرزانه. (1397). جایگاه سازمان­های بین‏المللی در سازوکار موازنه نرم عصرپساجنگ سرد. پژوهشهای روابط بینالملل، 8(4)، 64-39.
رنجکش، محمدجواد. (1395). دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین. پژوهش‏نامه ایرانی سیاست بین‏الملل، 4(2)، 54-27.
شریعتی، شهروز و موسوی، سیده سارا. (1400). کنفسیوس‏گرایی و دکترین سیاست خارجی چین. فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین‏المللی، 13(49): 20-1.
عبداللهیان، مه‏سیما. (1401). سیاست خارجی چین در حوزۀ فرهنگ. در: پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف، قابل دسترس:
کاوه پیشقدم، محمدکاظم و همکاران. (1399). دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی کشورها. فصلنامه دانش‏نامه علوم سیاسی، 1(1)، 48-19.
نریمانی، گلناز و همکاران. (1397). تحلیلی بر راهبردها و ابزارهای تحکیم و گسترش قدرت نرم چین. فصلنامه مطالعات روابط بین‏الملل، 11(43)، 202-165.
وفایی، حامد. (1399). چین چگونه از سد تحریم‏های آمریکا گذشت؟. گاهنامه مطالعات جهان، 1(1)، 11-1.
وفایی، حامد. (1400). بررسی سیر تطور رفتار پکن در چهار دوره دیپلماسی سازمان‌های بین‌المللی چین و نتایج آن. فصلنامه سازمان‏های بین‏المللی، 4(4)، 565-545.
Becard, Danielly and Menechelli, Paulo. (2019). Chinese Cultural Diplomacy: instruments in China’s Strategy for International Insertion in the 21st Century, Revista Brasileira de Política Internacional, 62(1): 1-20.
CCTV. (2012). 美国已成全球设立孔子学院及孔子课堂最多国家,
Hartig, F. (2016). How China Understands Public Diplomacy: The Importance of National Image for National Interests, International Studies Review, 18(4): 655–680.
JR Biden Jr. (2021). Interim National Security Strategic Guidance,
Kong, L. (2019). Exploring China’s Soft Power: Manifestations of the Chinese Dream in Contemporary Practices of Cultural Diplomacy, PhD Thesis, United Kingdom: University of York.
Larionova, M. (2020). Conceptualizing Soft Balancing Beyond Cold War, Central European Journal of International and Security Studies, 14(3): 65–91.
Nassaji, H. (2015). Qualitative and descriptive research: Data type versus data analysis, Language Teaching Research, 19(2): 129-132.
Pape, R.A. (2005). Soft Balancing against the United States, International Security, 30(1): 7-45.
Straits T. (2021). Chinese blockbuster The Battle At Lake Changjin is now top earner of 2021 globally, https://www.straitstimes.com/life/entertainment/chinese-blockbuster-the-battle-at-lake-changjin-is-now-top-earner-of-2021.
The Guardian. (2010). China overtakes Japan as world's second-largest economy, https://www.theguardian.com/business/2010/aug/16/china-overtakes-japan-second-largest-economy.
Wang, Y.K. (2006). China’s Grand Strategy and U.S. Primacy: Is China Balancing American Power?, Washington: The Brookings Institution.
中国共产党历次全国代表大会数据库 Zhongguo gongchandang lici quanguo daibiaohui shujuku. (2012). http://cpc.people.com.cn/GB/64162/64168/351850/index.html.
伟Ding wei. (2013). 跨越太平洋的文化交流与合作, 《 光明日报 》( 2013年11月18日   08 版, https://epaper.gmw.cn/gmrb/html/2013-11/18/nw.D110000gmrb_20131118_2-08.htm.
共产党员网 Gong chan dangyuanwang. (2002).中国共产党第十六次全国代表大会, https://fuwu.12371.cn/2012/06/05/ARTI1338865899115725.shtml.
刘素华 Liu suhua. (2021). 关于中美国家艺术基金的比较研究, 第十四届全国高校文化管理类学科建设联席会议.
吴德滨 Wu de bin. (2017). 共产主义是历史必然性理想崇高性与现实操作性的有机统一, 可用于:中国文化出版社.
姚洋 Yao yang. (2021). 北大教授发声:请祸国殃民者,不要再误判美国衰退, 未名读书, https://www.shangyexinzhi.com/article/4193031.html.
孙洪刚 Sun honggang. (2021). 埃德加斯诺视角下中国共产党的早期形象与启示, 学理论. 2021, (08).
宋才发 Song cai fa. (2021). 党的文化外交对完善全球治理的贡献,中央民族大学法学院.
张颖Zhang ying,潘敬国Fan jingguo. (2011). 新中国对西方政策探源——以对美英政策为例, 国际论坛, 2011,13(06).
朱秀玲 Zhu xiuling. (2011). 尼克松政府的越南战争政策和策略, 西北师范大学硕士论文.
李凯 Li kai. (2019). 改革开放以来中国文化外交研究, 中央民族大学.
栾建章 Luan jianzhang. 92018). 深入理解习近平外交思想的五个维度, http://theory.people.com.cn/n1/2018/0815/c40531-30230108.html.
王亚宁Wang Ya ning. (2015). 中国文化外交可持续发展的基础, 理论界11.
田润民 Tian runmin. (2021). 中国政府开展的一次“杂技外交, 党史博览. 2021, (11).
贾鹏敏 Jia peng ming. (2018). 新时期中国文化外交策略研究, 重庆理工大学.
陈宝森 Chen bao lin. (2011). 美国经济的走向及其对中国的影响, 世界经济与政治, 年第12期, (来源《求是》杂志).
韩梁 Han liang. (2021). 美国影响力衰落的病根在自身, https://world.gmw.cn/2021-08/20/content_35097428.htm.
马原 Ma yuan. (2021). 中国崛起不意味着美国必然衰落, 中国日报, https://www.chinadaily.com.cn/dfpd/jingji/2012-10/24/content_15842953.htm.
魏少璞Wei shaopu. (2018). 美国随“国退”加剧战略竞争,中国需再判断中美关系未雨绸缪, https://world.huanqiu.com/article/9CaKrnK6WHe
 
[1]. نویسنده مسئول: استادیار و رئیس مرکز پژوهشی آسیا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
[2]. دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران.
[3]. مدرس و پژوهشگر پسادکتری روابط بین‌الملل دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.
 
 
 
 
 
 
 
[4]. Power shift from Atlantic to Pacific
[5]. 新型大国关系的倡议
[6]. 不冲突
[7]. 不对抗
[8]. 相互尊重
[9]. 合作共赢
[10]. Communist Party of China (CPC)
[11]. Thucydides Trap
[12]. 和平共处
[13]. DENG XIAOPING
[14]. 改革开放
[15]. China's Cultural Diplomacy
[16]. Becard and Menechelli  
[17]. Chinese Cultural Diplomacy: instruments in China’s strategy for international insertion in the 21st Century
[18]. Kong
[19]. Exploring China’s Soft Power: Manifestations of the Chinese Dream in Contemporary Practices of Cultural Diplomacy
[20]. Hartig
[21]. How China Understands Public Diplomacy: The Importance of National Image for National Interests
[22]. Stephen M. Walt
[23]. Josef Joffe
[24]. People's Republic of China (PRC)
[25]. 18th National Congress of the Chinese Communist Party
[26]. Mao Zedong
[27]. 另起炉灶
[28]. 打扫干净屋子再请客
[29]. 一边倒
[30]. Edgar Snow
[31]. Tiananmen Square
[32]. Vietnam War (1955-1975)
[33]. Richard Milhous Nixon
[34]. Ping-pong diplomacy
[35]. Panda diplomacy
[36]. 杂技外交
[37]. 文化先行,外交殿后
[38]. 1989 Tiananmen Square protests
[39]. The Rise of the Dragon
[40]. 16th National Congress of the Chinese Communist Party
[41]. China's rise and US hegemony
[42]. 新型关系
[43]. 大国
[44]. Chinaphobia
[45]. China's Responsibility
[46]. 习近平外交思想的五个维度
[47]. “扎实推进公共外交和人文交流,维护我国海外合法权益”
[48]. 中美文化论坛
[49]. 青年汉学家研修计划
[50]. 跨越太平洋——中美文化交流合作项目
[51]. Confucius Institute
[52]. The Battle at Lake Changjin
[53]. China's Soft Power
[54]. The Decline of the American World
[55]. Product lifecycle
[56]. Socialism with Chinese characteristics
[57]. The Metamorphosis
[58]. 未雨绸缪
[59]. Multipolar world
[60]. 习近平讲故事
دوره 3، شماره 2 - شماره پیاپی 10
شماره پیاپی 10 - تابستان 1402
اسفند 1402
صفحه 37-56
  • تاریخ دریافت: 24 فروردین 1401
  • تاریخ بازنگری: 08 بهمن 1402
  • تاریخ پذیرش: 08 بهمن 1402
  • تاریخ انتشار: 01 اسفند 1402